بازنده | ||
|
توی دوره زمونه ای که پسر 16 ساله با ماشین شاسی بلند و 40 کیلو وزن میشه مرد رویاها .... ما همون نامرد باشیم بهتره پایانی برای قصه ها نیست؛؛ نه بره ها گرگ میشوند نه گرگ ها سیر! خسته ام از جنس قلابی آدم ها دار میزنم خاطرات کسی را که دور زد مرا حالم خوب است، امـــــــــــــــّّّّـــــــــــا گذشته ام درد میکند
خوش بہ حال آسموטּ ڪہ هر وقت دلش بگیره بے بہونہ مے باره ... بہ ڪسے توجہ نمے ڪنہ ... از ڪسے خجالت نمے ڪشہ... مے باره و مے باره و... اینقدر مے باره تا آبے شہ ... آفتابے شہ ...!!! بعدش هم انگار نہ انگار ڪہ بارشے بوده ........... دغدغه های پسر جوان : کار ندارم ، پول ندارم ، سربازی نرفتم ، ماشین و خونه ندارم ، و … دغدغه های دختر جوان : لاک ناخونم پاک شده ، مهری سرویس طلا خریده ، دختر خاله ام ماشین داره ، مامان غذای خوب نمی پزه ، عروسکمو هنوز نخوابوندم! گـــاهــــــــی اینـقـــــــدر بـــد می شکـــنم که جز بیرون انداختنم راه دیگری نیست دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم نه رضاست نه ضامن آهو، اما هرچه هست خيلي غريب است،حال اين روز هاي من!!! نه عزیزم ! قرار نیست اتفاق خاصی بیافتد فقط من و تو از این به بعد همدیگر را شما صدا خواهیم کرد ... هنگامی که در زندگی اوج میگیری، دوستانت می فهمند تو چه کسی بودی. اما هنگامی که در زندگی، به زمین می خوری، آن وقت تو میفهمی که دوستانت چه کسانی بودند یا هستند ... آری گاهی شکست از پیروزی مفیدتر است ... اگر اینقدر که به فکر آرایش صورتها بودیم در فکر پیرایش سیرتها بودیم وضعمان این نبود ... |
|
[ مهران مافی ] [ Weblog Themes By : Mehran Mafi ] |